چهارمین مروارید
دیروز موقعی که داشتی میخندیدی چهارمین مرواریدتم دیدم عشقـــــــــــــم اصلا اذیت نکردی و ممنونتم حالا باید بعده هر وعده غذایی مسواک بزنم برات تادهنت بو نگیره خدارو شکـــــــــــــر ...
نویسنده :
مامان فندوق
17:53
عکسایه مهمونی مامانایه نی نی سایتی
سلام ناز دونم چهار شنبه دوستایه نی نی ساینیت زحمت کشیدنواومدن خونمون که عکساشو برات میزارم که یادگاری داشته باشی گلکم بقیه در ادامه مطلب اینم مامانایه نی نی سایتی خاله سمانه مامانه مهدیار - خاله اکرم مامانه سایدا - خودم و ایلیا - خاله فرزانه مامانه حسام خاله بهار هم داله عکس میگیره خاله فهیمه هم رفته بودن حیف شد باهاشون عکس ندالیم ...
نویسنده :
مامان فندوق
15:13
سومین مروارید پسملی
سلام عشقه من فدات بشم که سومین دندونتم در 16 تیر ماه 92 نمایان شد عشقم مبارکت باشه عزیزم این دفعه تب نکردی خدارو شکر فقط خیلی بیتاب بودی خیلی جیغ میزدی قیافه من اینجوری خدایا این چرا اینجوری میکنه وااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دیگه گفتم بعلهههههههههه آقا تا صب در خدمته دوستانه و منم باید تا صب گوسفندارو بشمرم تا بلکم شما بخوابی اما شما منو رو سفید کردیو ساعته 12 خوابیدی تا 6 صب منو میگی گفتم ای جونم اما باز ساعته 6 جیغ وگریه که بهت استامینفن دادمو خوابیدی تا 12 فدات بشم من که وقتی بیدار شدی شروع کردی به آواز خوندنو بازی کردن و اینچنین دندونه سوم هم نمایان شد ...
نویسنده :
مامان فندوق
22:31
کارهایی که یاد گرفتی
سلام جانه مادر تو این ماه کارهایه زیادی رو یاد گرفتی عشقم تو این ماه چهار دستو پا رفتی دستتو از همه چی میگیری بلند میشی و راه میری با اسباب بازیهات دیگه بازی نمیکنی اما عاشقه جارو برقی و سیم میمایی وقتی جارو برقی میکشم میای هولش میدی و آواز میخونی از پله هایه خونه مامانی همش بالا میری ومنم هی باید بدو بدو بیام هواتو داشته باشم تی وی رو یاد گرفتی میری خاموش روشن میکنی میگی اوووووووووووووووو اوووووووووووووووو دومین دندونتم تو این ماه در اومد قربونت برم که تو تختت اصلا بند نمیشی صبح ها زودتر از من بیدار میشی و میخوای از تو تختت یه جوری بیای بیرون هی بلند میشی خودتو خم میکنی اما باز میترسی آروم سره جات دراز میکشی با خودت ب...
نویسنده :
مامان فندوق
17:52
11 ماهگیت
خدایا ممنونتم... خدا جونم میدونم که اگه هر لحظه هر ثانیه شکرت کنم بازم کمه خدااااااااااااااااااا عاشقتم به جونه خودت(البته میدونم جون نداری هاااااااااا) الهی شکرت... پسرم 10 ماه گذشت درست مثله یک چشم به هم زدن بود 10 ماه با همه سختی هاش گذشت... فدات بشم که روز به روز بزرگتر میشی و دلبری میکنی یاد گرفتی از همه چی میگیری و راه میری اما تنهایی میترسی تا میبینی از هیچ جا نگرفتی و رو پاهات واستادی سریع خودتو ول میکنی غرغر میکنی هههههههه بعد من بهت میخندم تو هم میخندی به غرغرایه خودت عاشقانه دوستت دارم پسرم ...
نویسنده :
مامان فندوق
17:31
اسباب کشی
چقدر همه جا شلوغ پلوغه... چقدر خستم... نمیدونستم اینقدر با یه بچه کوچیک دست تنها اسباب کشی سخته وقتی محمد گفت حمیده میتونی جمعو جور کنی تا آخره هفته خالی کنیم ؟ گفتم آآآآآآآآآآآآآآره بابا مگه چقدر کار داره جمع کردن؟ دو سه روز بیشتر طول نمیکشه سریع جمع میکنم بابا ! اما... سخت بود با بچه ای که تازه یاد گرفته از همه چی بگیره پاشه و چهار دستو پا سریع خودشو به مقصدش که کارتون هایی که داری بسته بندی میکنی باشه برسونه سخته واقعا سخته...
نویسنده :
مامان فندوق
17:15
دومین دندونه پسملی هم نمایان شد
سلام جانه مادر قربونت برم الهی که دومین دندونتم در اومد این یکی اصلا اذیت نشدی گلم و ما یکدفعه ای دیدیم دومی هم زده بیرون فدات بشم که منو سر افراز کردی دومین دندونت 2 تیر ماه در اومد که زندایی افسانه دید و گفتش بهم عاشقتم عزیزم
نویسنده :
مامان فندوق
20:02